آبی خاکی
شرح دقایق خاکیانی که واصل آبی آسمانند 
لینک دوستان
هاست لینوکس cpanelhttp://"> هاست لینوکس cpanel
هاست لینوکس سی پنلhttp://"> هاست لینوکس سی پنل
عینک آفتابی مردانهhttp://">عینک آفتابی مردانه
ساعت مچیhttp://">ساعت مچی
گن لاغری کاسمارا">گن لاغری کاسمارا

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان آبی خاکی و آدرس abi-khaki.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






موضوعات مرتبط: برگی از گلستان، ،
برچسب‌ها:
[ شنبه 6 مرداد 1397برچسب:حکیمانه ها ؛سعدی و سخن حکیمانه؛سخن سنجی, ] [ 8:2 ] [ غلامرضا بهرام (فرشباف زيرك كار) ]


موضوعات مرتبط: برگی از گلستان، ،
برچسب‌ها:
[ یک شنبه 15 اسفند 1395برچسب:سعدی؛سخنان حکیمانه ؛شعر فارسی؛جهان گشائی و عاقبت کار, ] [ 6:40 ] [ غلامرضا بهرام (فرشباف زيرك كار) ]
دو درویش خراسانی ملازم صحبت یکدیگر بودندی و سفر کردندی  یکی    ضعیف که
به هر سه شب افطار کردی و آن دگر قوی که روزی سه بار خوردی اتفاقا در شهری
به تهمت جاسوسی گرفتار آمدند و هر دو را به خانه کرده در آن خانه به گل برآوردند
و بعد از هفته ای معتوم شد که بی گناهند چون در بگشادند .  قوی را دیدند مرده  و 
ضعیف جان به  سلامت  برده ؛ مردم در این حال متعجب ماندند  حکیمی گفت :    اگر 
خلاف این بودی عجب نمودی چه آن یک بسیار خوار بود و طاقت بینوائی نیاورده و به
سختی هلاک شده و این یک خویشتن دار بوده وبر عادت خود صبر نموده و لاجرم به 
سلامت مانده.
به کم خوردن چو عادت شد کسی را                    چو سختی پیشش آید سهل گیرد
         و  گر  تن پرور  است   اندر    فراخی                     چو تنگی  بیند  از   سختی  بمیرد          
تنور شکم دم به دم تافتن                                   مصیبت بود روز نایافتن 

 


موضوعات مرتبط: برگی از گلستان، ،
برچسب‌ها:
[ یک شنبه 10 اسفند 1393برچسب:پر خوری و کم خوری ؛ حکایات گلستان ؛ قناعت, ] [ 1:9 ] [ غلامرضا بهرام (فرشباف زيرك كار) ]
پارسائی را دیدم درکنار دریاکه زخم پلنک داشت و به هیچ دارو به  نمی شد 
مدت ها در آن رنج بود و شکر خدای عز و جل همچنان می گفت پرسیدندش
که : چه شکر می گوئی؟  گفت :  شکر این که به مصیبتی گرفتارم   نه   به 
معصیتی

موضوعات مرتبط: برگی از گلستان، ،
برچسب‌ها:
[ دو شنبه 4 اسفند 1393برچسب:مصیبت؛ معصیت ؛ حکایات سعدی؛ گلستان سعدی, ] [ 6:49 ] [ غلامرضا بهرام (فرشباف زيرك كار) ]
پادشاهی را شنیدم که به کشتن بی گناهی اشارت فرمود ؛بیچاره در حالت نومیدی
به زبانی که داشت ملک را دشنام دادن گرفت و سقط گفتن آغاز کردکه حکما گفته اند
هر که دست از جان بشوید هر چه در دل دارد بگوید.
وقت ضرورت چو نباشد  گریز              دست  بگیرد  سر  شمشیر  تیز   
اذا یئس الانسان طال لسانه              کسنور مغلوب یصول علی الکلب *

ملک پرسید که چه می گوید. یکی از وزرای نیک محضر گفت می گوید الکاظمین الغیظ

و العافین عن الناس *؛ ملک را رحمت آمد و از سر خون او درگذشت. وزير دیگر که ضد او
بود گفت ابناء جنس ما رانشاید در حضرت پادشاهان جز به راستی سخن گفتن این 
بی ادب ملک را دشنام داد وناسزا گفت ملک از این سخن روی در هم کشیده گفت مرا
دروغ او پسندیده تر آمد از این راست که تو گفتی که آن را روی در مصلحتی بود واین 

 بنا در خبث ؛و خردمندان گفته اند دروغ مصلحت آمیز به از راست فتنه انگیز است .

 * اذا = هرگاه نا امید شود انسان دراز شود زبان او مانند گربه عاجز که حمله می کند بر سگ

 * الکاظمین= آنانکه فرو خورندگانند خشم را و بخشندگانند تقصیرات را از مردم


موضوعات مرتبط: برگی از گلستان، ،
برچسب‌ها:
[ یک شنبه 3 اسفند 1393برچسب:گلستان سعدی ؛ دروغ مصلت آمیز, ] [ 1:42 ] [ غلامرضا بهرام (فرشباف زيرك كار) ]
صفحه قبل 1 صفحه بعد
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

راهي به سوي عرفان
آرشيو مطالب
آذر 1402
شهريور 1402 دی 1400 آبان 1399 فروردين 1398 آبان 1397 مهر 1397 شهريور 1397 مرداد 1397 تير 1397 خرداد 1397 ارديبهشت 1397 اسفند 1396 بهمن 1396 دی 1396 آذر 1396 اسفند 1395 بهمن 1394 آذر 1394 آبان 1394 مهر 1394 شهريور 1394 ارديبهشت 1394 فروردين 1394 اسفند 1393 بهمن 1393 دی 1393
امکانات وب

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 22
بازدید ماه : 91
بازدید کل : 742022
تعداد مطالب : 112
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1